جهان باز شدن BioShock 4 چه مزایا و معایبی دارد؟

تا کنون اخبار و شایعات زیادی منتشر شدهاند که خبر از تبدیل شدن BioShock بعدی به یک بازی جهان باز نقشآفرینی میدهند. تغییر مذکور برای این سری مزایا و معایب زیادی را به همراه دارد.
با توجه به شواهد کنونی باید گفت که ظاهرا BioShock بعدی که فعلا با اسم BioShock 4 شناخته میشود، قرار است یک بازی نقشآفرینی جهان باز باشد. Cloud Chamber استودیوی جدیدی است که سکاندار این فرنچایز شده. از زمان پیدایش این استودیو، نیازمندیهای شغلی آن به افرادی با تجربه طراحی بازیهای جهان باز و سیستمهای دیالوگ چند شاخه اشاره میکردند. این یعنی طرفداران BioShock باید منتظر تغییرات زیادی باشند.
طرفداران BioShock به همین سبب در رابطه با این تغییرات دو دسته هستند. با این اوصاف خوب است که نگاهی به مزایا و معایب تبدیل شدن BioShock 4 به یک نقشآفرینی جهان باز داشته باشیم.
مزایا
ساخت یک BioShock جهان باز دقیقا همان آدرنالینی است که این سری برای یک بازگشت بزرگ در دهه جدید به آن نیاز دارد. آخرین بازی BioShock در سال ۲۰۱۳ عرضه شد و آن بازی به نوعی قربانی موفقیت خودش است. برای مثال روشهای روایت داستانی مثل نوارهای صوتی که در زمان خودشان انقلابی بودند حالا تبدیل به مکانیکی کهنه شدهاند. Rapture و Columbia شهرهای بزرگی هستند، اما مناطقی که بازیکنانی به آن دسترسی دارند با توجه به استانداردهای مدرن بسته و محدود هستند.
دادن حق انتخاب به بازیکنان نوآوری جالبی برای سری BioShock به شمار میرود. پیچش اصلی داستان BioShock اول این بود که بازیکن واقعا حق انتخابی نداشته و تمام مدت تحت کنترل ذهنی بوده است. BioShock Infinite به بازیکن در چند مورد حق انتخاب چیزهای بسیار پیش پا افتادهای را داد، اما در پایان آن بازی هم مشخص شد که این انتخابها تاثیری روی اصل مطلب ندارند.
بررسی فلسفه آزادی عمل در BioShock 4 در ژانری که به بازیکن حق انتخاب معناداری را میدهد قطعا ایده جذابی است. اما یک BioShock جهان باز نقشآفرینی این مزیت را هم دارد که میتواند اثری متفاوت از نسخههای قبلی این سری از نظر ساختار باشد. Cloud Chamber باید با این ذهنیت به سراغ توسعه BioShock 4 برود و مطمئن شود که فرمول یک مرد و یک فانوس دریایی دوباره تکرار نمیشود. رفتن به سمت ژانر نقشآفرینی در احیای Assassin’s Creed نقش بسزایی داشت و BioShock 4 هم میتواند همین کار را بکند.
معایب
البته نباید از معایب واضحی که در این تغییر ژانر وجود دارد هم چشمپوشی کرد. بازیهای BioShock به خاطر داستانهای بسیار شخصیت-محور و ساختارمند خود شناخته میشوند. این داستانها بدون هیچ ابایی فلسفههای مختلفی را مورد انتقاد قرار میدهند. بازیکنان کنترلی روی پس زمینه داستانی شخصیت خود یا حتی رویدادهای درون بازی ندارند. برای مثال Booker DeWitt همیشه در نبرد Wounded Knee حضور داشته و Jack همیشه پسر Ryan بوده است. وقتی پای آزادی نقشآفرینی و داستانهای از پیش تعیین شده به وسط میآید، یک طرف باید حذف شود.
دادن حق انتخاب بیش از حد به بازیکن به محو شدن تمهای فلسفی سری منجر خواهد شد. چه میشد اگر Jack مجبور به کشتن Andrew Ryan نمیشد؟ چه میشد اگر BioShock Infinite با غرق شدن Booker به پایان نمیرسید؟ BioShock 4 باید به دقت به دنبال رسیدن به تعادلی بین ارائه یک داستان غیر خطی به بازیکن و حفظ تمهای فلسفی این فرنچایز باشد.
البته فهرست نیازمندیهای شغلی Cloud Chamber ویژگیهای حاضر در BioShock 4 را به صورت دقیق تعیین نمیکند. فعلا طرفداران باید منتظر مشخص شدن سرنوشت BioShock 4 بمانند.