دنیاهای آخرالزمانی که اگر در واقعیت رخ بدهند بقاء در آنها دشوار خواهد بود (قسمت اول)

طی این مقاله قصد داریم به برخی از دنیاهای آخرالزمانی مختلفی در بازی های ویدیویی بپردازیم که احتمالا در آنها زنده نمیماندیم.
طی تاریخ صنعت گیمینگ، شاهد به تصویر کشیده شدن فجایع گستردهای در بازیهای ویدیویی متعدد بودیم که برخی از آنها در نهایت دنیای آن آثار را به تباهی کشاندند و برخی دیگر نیز سناریویی منزوی را به تصویر میکشیدند که شما به عنوان پلیر در مرکز آن قرار داشتید. برخی از این سازوکارهای آخرالزمانی با محوریت زامبیها به تصویر کشیده میشوند، برخی دیگر متمرکز بر موجودات و هیولاهای خاصی بوده و برخی نیز کاملا متمرکز بر انسانها هستند. از همین رو، تا به امروز داینامیکهای متفاوتی در قالب کلی «آخرالزمان» در بازیهای ویدیویی مختلف به تصویر کشیده شدند.
حال امروز ما قصد داریم برخی از خطرناکترین و هولناکترین موارد از این سناریوها را زیر ذرهبین گذاشته و ببینیم بقا در کدام یک از آنها کار سختتری است. لازم به ذکر است که طی این مقاله ما پایینترین درجهی سختی بقا در یک دنیای آخرالزمانی را دنیای The Walking Dead در نظر گرفتیم که دارای Walkerهای کندتر و محیطی نسبتا منسجم با پتانسیلهای بقای متعدد است.
Mad Max
Mad Max و دنیایی که به تصویر میکشد شاید جزو معدود موارد «منطقی» باشد که به راستی امکان رخ دادن آن در قرنهای آتی وجود دارد. در این دنیا کره زمین چیزی جز یک گلولهی خاکی مملو از کویرهای سوزان و خشکسالی نیست و بازماندههایی که در این دنیا در حال زندگی و بقا هستند تقریبا همگی به نوعی «انسانیت» را از یاد بردهاند.
نفت و گازوئیل ارزشی فراتر از طلا در این دنیا دارد چرا که بر خلاف بسیاری دیگر از دنیاهای آخرالزمانی، در این دنیا ماشینها و وسایل نقلیه نقش پررنگی در زندگی بازماندگان ایفا میکنند و حتی برای برخی راه امرار معاش و درآمدزایی هستند. وضعیت فجیع دنیای Mad Max حاصل یک جنگ اتمی گسترده است اما حتی پیش از آن نیز این دنیا در حال دست و پنجه نرم کردن با کمبود منابع بود بمب اتم صرفا میخ آخر بر تابوت آن محسوب میشد. در راستای همین مسئله، انسانها آرام آرام خوی وحشیگری گسترده و سوق پیدا کردن به بیقانونی را تجربه کردند که پیشزمینهای بود برای چیزی که در نهایت این دنیای آخرالزمانی به تصویر میکشد.
ما شاهد گروههای راهزن بعضا وحشی متعددی نیز در این دنیا هستیم که در قالب کاروانهایی از ماشینهای سنگین و سواریهای مختلف در کویرها جولان میدهند. بزرگترین دلایلی که شخصا بقا در این دنیای آخرالزمانی را بسیار دشوار میدانم خشکسالی، کمبود شدید آب، گرمای شدید است و در نهایت وجود خطرات انسانی که دارای هوش و بعضا از وضعیت روانی بسیار آشفتهای برخوردار هستند نیز وضعیت را وخیم میکند.
با توجه به این موارد، عواملی که میتوانند منجر به مرگ شما شوند بسیار زیادتر از یک دنیای آخرالزمانی مملو از زامبیهاست؛ در این دنیا، دشمنان شما نه تنها توانایی فکر کردن و مبارزه دارند بلکه حسابی روانی و غیرقابل کنترل هستند، با این وجود حتی اگر بتوانید در مقابل این مورد مقاومت کنید، احتمال زیادی وجود دارد که بر اثر گرمای شدید و یا تشنگی تلف شوید.
The Last of Us
اگر بخواهیم The Walking Dead را واقعگرایانهترین و به اصطلاح یک جلوهی Grounded از یک دنیای آخرالزمانی در نظر بگیریم، The Last of Us احتمالا با فاصلهی کمی در جایگاه بعدی قرار میگیرد چرا که انگلی که این اثر در راستای توجیه اتفاقات دنیای خود از آن بهره میگیرد یک انگل واقعی به نام Cordyceps است که در دنیای ما روی مغز حشرات تاثیر میگذارد.
پیچشی که The Last of Us به Cordyceps میدهد آن است که این انگل توانایی ورود به بدن از طریق هوا و یا مواد غذایی را دارد و به طور مستقیم روی مغز قربانی خود تاثیر میگذارد و این قربانیها به جای حشرات، انسانها هستند! در نتیجهی مبتلا شدن افراد، این انگل آرام آرام رشد کرده و در نهایت Clickerها را به وجود میآورد که البته با توجه به مدت زمان ابتلا به اشکال مختلفی به تصویر کشیده میشوند. به عنوان مثال، Runnerها بیشتر ظاهری انسانگونه دارند چرا که مدت زمان زیادی از ابتلای آنها به Cordyceps نگذشته است.
همچنین جالب است بدانید با توجه به تحقیقاتی که در دنیای واقعی روی Cordyceps انجام شده، دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که زمانی که یک مورچه توسط این انگل مبتلا میشود در واقع همانند ماشینی است که این مورچه روی صندلی شاگرد نشسته و Cordyceps در حال رانندگی و هدایت بدن آن است.
این مسئله تا حدی در سریال The Last of Us به تصویر کشیده شد و در واقع میتوان گفت مبتلایان به Cordyceps، مخصوصا Runnerها و Stalkerها، تا حد زیادی همچنان هوشیار هستند و سعی دارند جلوی کنترل شدن بدنشان توسط این انگل را بگیرند، در واقع میتوان گفت آنها از اتفاقات آگاه هستند اما هیچگونه کنترلی روی اعمال خود ندارند و با گذر زمان میزان کنترل Cordyceps روی میزبان بیشتر و در همین راستا هوشیاری او کمتر میشود و در نهایت از بین میرود.
در نهایت قارچی که قابلیت انتقال از طریق هوا را دارد و همچنین هیولاهایی که به صدا حساس هستند میتوانند حسابی روند بقا در این دنیا را دشوار کنند اما میدانید بدتر از آن چیست؟ اینکه در این دنیا مبتلا شدن تازه ابتدای عذاب کشیدن شماست!
Metro
فکر میکنم بعد از گشت زدن در کویرهای داغ دنیای Mad Max، باید وارد سرمای شدید روسیهی آخرالزمانی فرنچایز Metro بشویم. دنیای این فرنچایز نیز به سبب جنگهای اتمی گسترده در سال ۲۰۱۳ به نابودی کشیده شد، میلیاردها نفر بر اثر این جدال اتمی کشته شدند و حالا شما یکی از معدود بازماندگان این کرهی خاکی در کشور روسیه هستید. همانطور که از نام این آثار مشخص است، بازماندگان در این دنیا به سیستم متروی زیرزمینی شهر مسکو در روسیه پناه بردند و بخش قابل توجهای از دو نسخهی Metro Last Light و Metro 2033 در همین تونلهای تاریک روایت میشد.
در حالی که انسانها در زیرزمین با کشت قارچها و برخی دیگر از مواد غذایی بسیار محدود زنده میمانند و زندگی خود را سپری میکنند، سطح زمین و بخش گستردهای از کشور روسیه در رادیواکتیو فرو رفته است و شرایط آب و هوایی آن به گونهای است که بقا در برخی مناطق بدون ماسک و پوشش ضد رادیواکتیو ممکن نیست! اگر این قضیه به تنهایی دشواری قابل توجهای برای بقا در این دنیا ارائه نمیدهد، باید بگویم ما شاهد موجودات جهش یافتهی متعددی از جمله موشها، خرسها و … هستیم که تحت شعاع رادیواکتیو، به هیولاهایی عجیب و وحشی تبدیل شدهاند.
علاوه بر این موارد، ما همچنان شاهد جنگ بین انسانها بر سر ایدئولوژیهای مختلف نیز هستیم؛ دو گروه Stalinists و Nazis دائما در حال مجادله و درگیری هستند و در همین حین نیز بسیاری از بازماندگان در تونلهای زیر زمینی توسط غارتگران و راهزنان کشته میشوند و همان اموال محدودشان نیز به تاراج میرود.
دنیای Metro نه تنها یکی از جذابترین دنیاهای آخرالزمانی است بلکه یکی از دشوارترین آنها به منظور بقا نیز محسوب میشود چرا که نه تنها شما در تونلهای زیر زمینی گیر افتادهاید و با انسانها طی جنگ و جدال و موجودات جهش یافتهی مختلف درگیر هستید بلکه اگر روزی پایتان به سطح زمین برسد باید با تمام این موارد اما در سرمای شدید و محیطی رادیواکتیوی دست و پنجه نرم کنید؛ بنابراین، تقریبا هر عاملی در این دنیا میتواند به نوعی سلامت شما را تهدید کند.
Dying Light
جهان Dying Light فارغ از اینکه راجع به کدام نسخه صحبت میکنیم، جهانی به شدت متخاصم و هولناک است. در حالی که لزوما موارد متعددی ندارد که بقای شما را تهدید کند اما با این وجود، یک تهدید مرکزی بسیار بزرگ وجود دارد که میتواند بعضا «سریعتر» از دو مورد پیشین جان بازماندهها را بگیرد و آن هم ویروس Harran است! این ویروس که در ابتدای طی نسخهی ابتدایی به صورت متمرکز در شهر Harran به تصویر کشیده شد، حتی در همان نسخه نیز به خوبی نشان میداد که هیولاهای حاصل از آن تا چه حد میتوانند خطرناک و تهاجمی جلوه کنند.
شخصا اعتقاد دارم نسخهی ابتدایی با وجود محدودیت مکانی و مقیاس جلوهای بسیار هولناکتر از ویروس Harran را به تصویر میکشید و سازوکار موجودات این دنیا در شب چیزی است که احتمالا مو بر تن همهی کسانی که این اثر را تجربه کردند سیخ میکند، به طوری که حتی شعار سازندگان برای این اثر نیز “Good Night, Good Luck” بود. در نسخهی اول ما شاهد آن بودیم که شیوع صرفا به شهر Harran محدود میشد اما طی نسخهی دوم متوجه شدیم که سازمان GRE به دنبال مسلح کردن این ویروس بوده است و طی آزمایشات متعدد یک رشته از این ویروس به بیرون درز کرده و کلیت جمعیت کرهی زمین را درگیر میکند.
این اتفاق منجر به کشته شدن حدود ۹۸ درصد جمعیت کرهی زمین میشود و حالا دستهای محدود از بازماندگان باید با پوستهی پوشالی کشتهشدگان دست و پنجه نرم کنند. سازوکار زامبیهای مبتلا به این ویروس این چنین است که در تاریکی شب بازدهی، سرعت و پرخاشگری بسیار بیشتری دارند اما بر خلاف دنیایی همچون The Walking Dead، این تنها زامبیها نیستند که دنیای این فرنچایز را تصرف کردهاند چرا که ویروس Harran طیف گستردهای از موجودات جهش یافته را نیز بر سر بازماندگان نازل کرده تا درصد بقای آنها را هر چه بیشتر کاهش دهد.
طی نسخهی ابتدایی، در طول شب ما با موجوداتی از جمله Volatileها درگیر بودیم که به شدت سریع، جان سخت، تهاجمی و البته ترسناک بودند. از طرف دیگر، یکی از مسائلی که عنوان ابتدایی از آن دوری نمیکرد، به تصویر کشیدن عمق تباهی بود که این ویروس به قربانیانش تحمیل میکرد. از همین رو، ما شاهد به تصویر کشیده شدن کودکان مبتلا در قالب Screamer بودیم که در صورت نزدیک شدن به آنها، جیغ میکشیدند و تمامی زامبیهای اطراف را به سمتتان روانه میکردند. Demolisherها موجودات عظیمالجثهای بودند که میتوانستند به راحتی یک انسان معمولی را زیر مشت خود له کنند.
نسخهی دوم بسیاری دیگر از انواع هیولاهای جهش یافته از جمله Revenant را به این دنیا معرفی کرد که قابلیت استفاده از اسید را داشتند و این تنها یک مورد از هیولاهای متعدد این دنیا است. بنابراین، چه تنها به شهر Harran در نسخهی ابتدایی نگاه کنیم و چه بخواهیم مقیاس بزرگتر قسمت دوم را در نظر بگیریم، در هر صورت به لطف طیف گستردهی خطراتی که به صورت غریزی به دنبال تکه تکه کردن شما هستند، بقا در این دنیا نه تنها دشوار بلکه بسیار ترسناک نیز خواهد بود.
Left 4 Dead
ویروس Green Flu و رویکرد خاصی که نسبت به مخلوقات خود دارد، دنیای Left 4 Dead را به محیطی تبدیل میکند که حقیقتا به نظر من بقا در آن غیر ممکن است! L4D دقیقا آن دسته سناریوهایی را ارائه میدهد که اگر آن را از قالب گیمینگ در بیاوریم و بخواهیم رویکردی واقعگرایانهتر به آن داشته باشیم، رسما درصد بقا در آن تقریبا به صفر میرسد.
قبل از هر چیزی یکی از تفاوتهای بزرگ سازوکار جهان این فرنچایز با عموم عناوین زامبی محور، رویکرد آن نسبت به زامبیهایش است؛ زامبیها به طور معمول به عنوان مردههای متحرک بسیار کند به تصویر کشیده میشوند که لزوما تهاجمی جلوه نکرده و از همین رو دور زدن و حتی از بین بردن آنها برای بازماندگان تا حد زیادی ساده است؛ اما با این وجود، Left 4 Dead این دشمنان را به شکلی به شدت تهاجمی و در تعداد عظیم به تصویر میکشد که ناگهان به سمت شما هجوم میآورند و از سرعت بسیار بالا و قدرت نسبتا بیشتری نسبت به یک زامبی عادی برخوردار هستند.
شاید حتی بهتر باشد به جای کلمهی «زامبی» از «مبتلایان» استفاده کنیم، چرا که موج عظیم مردگان در این بازیها از لحاظ عملکردی نیز هوشمندتر از یک زامبی جلوه میکنند و حتی الگوی حرکتی آنها تا حدی استراتژیک است و حتی این «مبتلایان» به ویروس Green Flu همچنان از لحاظ فیزیکی و سازوکار بدنی بسیار همچون انسانهای زنده عمل میکنند چرا که آنها نیز به خواب، غذا و حتی آب نیاز دارند و از آن جایی که لزوما بجز غذا دو نیاز دیگر آنها برآورده نمیشود عمر کمتری از یک زامبی عادی دارند. یک زامبی عادی در دنیای The Walking Dead حدود سه سال و نیم عمر دارد تا زمانی که به طور کلی بدن آن پوسیده و از بین برود اما مبتلایان دنیای L4D احتمالا به طور متوسط بین یک تا دوما عمر میکنند.
با این وجود، همچنان به دلیل درصد بالای وحشیگری و تهاجمی بودن موجودات در این دنیا، احتمال بسیار کمی وجود دارد که بازماندگان بتوانند فرای دو ماه ابتدایی پندمی Green Flu زنده بمانند و همچنین لازم به ذکر است ما شاهد انواع گستردهای از جهش یافتگان نیز در این دنیا هستیم که این امر را بسیار دشوارتر میکنند.
موجوداتی همچون Spitterها که توانایی پاشیدن اسید به قربانیان را دارند میتوانند با یک شلیک موفق یک انسان را به کلی از پا در بیاورند، The Tank همانطور که از نامش مشخص است، جهش یافتگان عظیمالجثهای هستند که میتوانند به آسانی از موانع مختلف از جمله دیوارهای آجری و سازهها عبور کنند و حتی ما طی این آثار مشاهده کردیم که این جهش یافته میتواند به آسانی یک ماشین را به آسمان پرتاب کند گویی که اسباب بازیای بیش نیست و این تنها دو مورد از طیف گستردهی جهش یافتگان این دنیا است! از هر زاویهای که نگاه کنید، هیچ مقدار مهمات و اسلحه نمیتواند لشکر عظیم هیولاهای این دنیا را متوقف کند و مرگ شما در این دنیا مسئلهای قطعی است که شاید دیر یا زود داشته باشد اما سوخت و سوز ندارد.
سخن پایانی
دنیاهای آخرالزمانی چه زامبی محور باشند و چه از الگوهای دیگری پیروی کنند، همیشه سناریوهای جالبی هستند که اگر به آنالیز سازوکار آنها بپردازیم، میبینیم که در صورت وقوع هر یک از آنها تا چه حد شانس بقا در آن اکوسیستم آخرالزمانی ممکن است. امروز تنها به بخشی از این سناریوها پرداختیم و سعی کردیم با در نظر گرفتن ابعاد مختلف هر یک از این اکوسیستمها دلایل دشواری بقا در آنها را بیابیم. با این وجود، همچنان دنیاها و سناریوهای فراوان دیگری هستند که شخصا علاقهمند به صحبت و آنالیز آنها در قسمتهای آینده این سری از مقالات هستم.
اما تا آن زمان، شما در بخش نظرات به ما بگویید که فکر میکنید در کدام یک از این دنیاهای آخرالزمانی شانس بیشتری برای بقا دارید؟